رفیقم کجایی...

یه سریالی دیدم..الان دیگه قسمت اخرشه ..یه بار از ماهواره چندین سال پیش  چند قسمتشو دیدم  ..خوشم اومد ..خب دیگه یه طرح جمع اوری ماهواره اومد عجیب! می ریختن تو حیاط خونه ها و دیش رو می بردن سربازان گمنام ! که البته اشنا بودن بیشتر ! خلاصه تو ذهنم  بود سریاله همیشه ببینم ..بعدا سرچ کردم دیدم 8 فصله! و تم زنانه داره ..یعنی در مورد چهارتا زن هست ..خلاصه از عید تا حالا کجدار  مریض نگاه کردم ..هر وقت حوصله و وقت داشتم نگاه کردم..

چقد این زن ها برای زندگی خودشون تلاش می کردن ..چه ماجراهاایی بین این 4 تا دوست بود...هوای همو داشتن با همه فراز و نشیب دوستی..


اینو گفتم برسم به دوستی..رفیق ..همیشه با همه روراست بودم تو رفاقت..اما یه روزی که حالا باشه فهمیدم  چقدر اشتباه کردم..چطوری اونا با من رفتار کردن..دنبال منفعت خودشون بودن..هر وقت هر جایی خاستن من بودم..پایه هر کاری ..اما هر وقت من خاستم اونا نبودن..پول می خاستن من قرض می دادم..جایی میخاستن برن من می رفتم ..

طرف از خونه قهر می کرد نصفه شب می اومد پیش من..به من می گفت از برادر بهم نزدیکتری اما ..یه جوی منو دور زد که الانم حتی من دارم دور خودم می چرخم ! چرا ؟ چیکار کردم ؟ منم باید مثه همه اونا دورو باشم ؟

با صمیمی ترین رفیقم دردل کردم اما اون همونو یه روز تو صورتم تف کرد ..همه اون حرفارو ..من بهت اطمینان کرده بوم نارفیق ..اون حرفارو نباید بهم میزدی ..دردل کرده بودم..


همه فکر منفعت خودشونن ...همه ..همه اونایی مه مثلا میگن رفیقن ..اما نیستن ..

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.