سلام

اینجا بذار تو قسمت نظرات

هیچ..

چند هفته هست که دارم میرم کوهنوردی ...! حالا نه که ورزشکار باشم و اینا..یا بخام وزن کم کنم ..چون اتفاقا میخام وزن زیاد کنم که هیچ وقت نشد ! حالا میگن لاغر باشم بهتره ! 

از این جهت میرم که اونجا ارامش هست..یه جای دور از ادما ...دقت که میکنم تو یه روز تعطیل و کوه که از شهر هم میشه پیاده رفت اونجا ...شاید نزدیک بیست ..یا کمتر میان کوهنوردی...حالا چند تا دختر هم میان...ولی کلا خیلی کم...این همه ادم تو  شهر ...اون وقت جمعیت  کوهنورد بیست نفر ! (اون دیالوگ فیلم مارمولک که میگفت قطار به این بزرگی نمازگذار چند نفر !)

خلاصه این که می بینم این همه ادم از چاق بودن می ناله اما یه نفر ندیدم بخاد بیاد ورزش ...روز جمعه هوا خوب کوه نزدیک باید اونجا جای سوزن انداختن نباشه...بگذریم


این جریان گرونی ها دیگه خیلی عجیب شده..اصلا انگار هیچ اراده ای نیست جلوی گرونی هارو بگیرن..عوضش هی میان میگن فلان چیز ضرر داره نخورین...نمیدونم چی ضرر داره نخرین...کلا هیچی !  و هر چیزی هم قیمتش بالا رفت دیگه رفت ! عمرا دیگه بخاد پایین بیاد..مردم هم همیشه در صحنه و صف حاضر هستن !

غمگین ترین داستان کوتاه دنیا..


یکی بود 

که دیگه نیست ...

رفیقم کجایی...

یه سریالی دیدم..الان دیگه قسمت اخرشه ..یه بار از ماهواره چندین سال پیش  چند قسمتشو دیدم  ..خوشم اومد ..خب دیگه یه طرح جمع اوری ماهواره اومد عجیب! می ریختن تو حیاط خونه ها و دیش رو می بردن سربازان گمنام ! که البته اشنا بودن بیشتر ! خلاصه تو ذهنم  بود سریاله همیشه ببینم ..بعدا سرچ کردم دیدم 8 فصله! و تم زنانه داره ..یعنی در مورد چهارتا زن هست ..خلاصه از عید تا حالا کجدار  مریض نگاه کردم ..هر وقت حوصله و وقت داشتم نگاه کردم..

چقد این زن ها برای زندگی خودشون تلاش می کردن ..چه ماجراهاایی بین این 4 تا دوست بود...هوای همو داشتن با همه فراز و نشیب دوستی..


اینو گفتم برسم به دوستی..رفیق ..همیشه با همه روراست بودم تو رفاقت..اما یه روزی که حالا باشه فهمیدم  چقدر اشتباه کردم..چطوری اونا با من رفتار کردن..دنبال منفعت خودشون بودن..هر وقت هر جایی خاستن من بودم..پایه هر کاری ..اما هر وقت من خاستم اونا نبودن..پول می خاستن من قرض می دادم..جایی میخاستن برن من می رفتم ..

طرف از خونه قهر می کرد نصفه شب می اومد پیش من..به من می گفت از برادر بهم نزدیکتری اما ..یه جوی منو دور زد که الانم حتی من دارم دور خودم می چرخم ! چرا ؟ چیکار کردم ؟ منم باید مثه همه اونا دورو باشم ؟

با صمیمی ترین رفیقم دردل کردم اما اون همونو یه روز تو صورتم تف کرد ..همه اون حرفارو ..من بهت اطمینان کرده بوم نارفیق ..اون حرفارو نباید بهم میزدی ..دردل کرده بودم..


همه فکر منفعت خودشونن ...همه ..همه اونایی مه مثلا میگن رفیقن ..اما نیستن ..

یه چیزی ..

چیزی به جای بگذار
یک نقاشی احمقانه بکش.
یک شعر لی لی لولو بگو
یک آواز لالا لی لی بخون.
توی آشپزخانه، دیرام درامی برقص!
چیز جدیدی به جا بگذار.
که قبلاً توی دنیا نبوده ..